با هوش ذاتی و دقت عجیبی که انگار یکی از آپشنهای چشمهاش بود -چون وقتی میخواست پشت جسمت، لا به لای روحت را کنکاش کند، حالت چشمهاش عوض میشد- بعد از یکی دو جملهی کوتاه و ظاهرا ساده فهمید من شیفتهی کشف کردنم. همین جا بود که دانه ریخت. خیلی محتاط. چون هنوز نمیدانست من از آن دسته احمقهایی هستم که شجاعانه به سراغ تجربههای جدید و کشفهای تازه میروند یا از آن دسته احمقهایی هستم که دلشان ضعف میرود برای سرک کشیدن و مزه کردن و پرده برداشتن و لمس لذت کشفهای جدید اما به علت ترسو بودن، سراغ کم خطرترینها میروند. من از دستهی دوم بودم و او فرمانروای دستهی اول بود.
لعنت به هاروکی موراکامی بازدید : 286
سه شنبه 1 ارديبهشت 1399 زمان : 2:37